نقدی برفیلم:
Camp X-Ray (کمپ ایکس-ری) |
---- |
منبع:نقدفارسی (وباتشکر از این سایت)
کارگردان: Peter Sattler نویسنده : Peter Sattler بازیگران : Kristen Stewart, Peyman Moaadi, Lane Garrison (کریستین استوارت.پیمان معادی.لین گریسون) مدت : 117 دقیقه
خلاصه داستان : سربازی که به تازگی به زندان گوانتانامو منتقل شده است، با یک زندانی که به مدت 8 سال حبس کشیده دوست میشود و ...
|
منتقد: اریک کان
قبل از نقشآفرینیاش در سری «گرگ و میش» که «کریستین استوارت» را به یک ستارهی جهانی تبدیل کرد، او توانایی خودش را به عنوان بازیگری درخور توجه ، ثابت کرده بود، با آن نگاههای سرد و جدیاش، او برای بازی در نقش زنی جوان که در زندگی ناکام است بسیار ایدهآل به نظر میرسید، درحالیکه به بازی در پروژههایی چند برابر کوچکتر از آن سری پرفروش مشغول بود.مقدار اندکی از آن استعداد سرشار در فیلم «کمپ ایکس-رِی» به چشم میخورد، اثری که اولین فیلمیست که «پیتر سَتلِر» آن را کارگردانی کرده و در آن استوارت نقشی نامتعارف یعنی یکی از سربازان زندان گوانتانامو را ایفا میکند.متاسفانه، فیلمنامهی بد سَتلِر - که در آن شخصیت استوارت تیمی را با یکی از زندانیان سیاسی (با بازی «پیمان معادی») که چندان هم کمک حال دوستانش نیست تشکیل میدهد - تنها استعداد استوارت را به نمایش در میآورد، وگرنه خود فیلم یک درام خام است.
در ابتدا، در هرصورت، «کمپ ایکس-ری» کیفیت قابل قبولی را بهخاطر مهارت بازیگر نقش اولش به نمایش میگذارد، فیلم با زندانی شدن آن مسلمانی که در بالا به او اشاره شد، بهنام علی، آغاز میشود، کسی که جرمش، همدستی داشتن در حادثهی یازدهم سپتامبر [ابودی برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک توسط تروریستهای القائده] است.این سکانس با منتقل کردن زندانیان نارنجیپوش از زمین به دریا تا رسیدنشان به خانهی جدید آنها که سراسر آن بوی ناامیدی میدهد و تمام وقایع فیلم در آن رخ میدهد، ادامه مییابد.سپس سَتلر به ما اِیمی (با بازی «کریستین استوارت» را معرفی میکند که یک تازهوارد است.فیلمبردار فیلم «جیمز لَکستون»، که سابقهی همکاری در آثاری همچون «دارویی برای مالیخولیا» و «افسانهی خوابگرد آمریکایی» که از نظر جو و اتمسفر به این فیلم شباهت داشتند را دارد، توانسته بهخوبی فضاهای بسته و دلگیر داخل زندان و محیطهای لمیزرع اطراف را به خوبی به تصویر بکشد و حس همذاتپنداری را برای مخاطب به وجود آورد.
نکته این است که موفقیت این اثر تنها تا زمانی است که داستان بهطور جدی خودش را نمایان میکند، اِیمی چند کتاب را به زندانی قصه از طریق سلولش میدهد، اما علی بهخاطر آن کتابها با اِیمی دعوا میکند و به سر او ضربه میزند -علی دربارهی آن کتابها از اِیمی تعداد زیادی سوال میپرسد-، و او را بهخاطر اینکه هفتمین کتاب «هری پاتر» را برای او نیاورده سرزنش میکند و او را مجبور میکند دیگر کتابها را با صدا بلند برای او بخواند.اما تغییراتی که در ماجرا بهوجود میآیند با بیدقتی نوشته و به تصویر کشیده میشوند، تغییراتی که موجب تغییر رفتار این دو نفر با یکدیگر میشود و از آنجا به بعد فیلم به شکل سرگیجهآوری مدام بین کمدی و درام سوئیچ میشود.فیلمنامهی فیلم تصفیه نشده و این امر کاملاً مشخص است علیالخصوص زمانی که فیلم به سمت محیطهای جذابتر اما بستهتری همچون یک کمپ که از نظر مکانی محلی برای مردان است تغییر جهت میدهد، جایی که اِیمی با مشکلاتی که با سرپرست مردسالارش (با بازی «لِین گَریسون») پیدا میکند روبرو میشود، کسی که مشخص است با علی از نظر مذهبی مشکلات و بالطبع حس تنفر زیادی دارد و داستان از این نظر به رسوایی زندان اَبوغریب در عراق شباهت زیادی دارد.
در تضاد با آن تغییراتی که در رابطهی میان علی و اِیمی به وجود میآید، این صحنهها نوعی حس به دام افتادن که اِیمی نیز آن را تجربه کرده به وجود میآورد، که البته به اِیمی اجازه میدهد تا با پاسخ سوالاتی که راجع به شخصیت دوست جدیدش مطرح میشود، روبرو شود. به هر حال، «کمپ ایکس-ری» بر روی یکی از آن دسته روابط عجیب تمرکز کرده، که مثلاً در آن تغییرات و دعواهایی دربارهی مجازات رخ میدهد که به نظر میآید از اعماق وجود نیستند.بظاهر علی گناهکار نیست و اتهاماتی که به او زدهاند درست نیست، و او اِیمی را به چشم یک محرم اسرار و کسی که میتوان در کنارش خود را از نظر روانی تخلیه کرد میبیند.در حالی که این ایده توانایی همراه کردن مخاطب را دارد، سَتلر بهطور خستهکننده و روتینی روزانه طبیعت بیرون از گوانتانامو را به تصویر میکشد که فقط وقت تلف کردن است، البته سکانسهای بازجویی اینطور نیستند.
در قسمتی که زندانیان به سمت نگهبانان بطری پرتاب میکنند انواع ایرادها به چشم میخورد، و به نوعی بر به هم ریختگی فیلم نیز میافزایند و کاملاً مغایر با آن روند ساکت فیلم هستند.معادی، که در فیلم «جدایی نادر از سیمین» اثر «اصغر فرهادی» بسیار خوب بود، اینجا در میان دیگر بازیگران فیلم سرآمدتر است و بازی بهتری به نمایش میگذارد.شخصیت او نیز طوری نوشته شده که نسبت به دیگر شخصیتها که اِیمی سعی در درک کردنشان دارد، مدام طعنه میزند. با آنکه آن سکانسهای کشمکش با اختلاف نظرات اِیمی و کلنل کم حرف کمپ (با بازی «جان کَرُل لینچ») بر سر نحوهی رفتار او با زندانان باز هم ادامه مییابند، اما بعدتر، یک سکانس چشمگیر و هوشمندانه در یک کافهتریا وجود دارد که در آن اِیمی علایقش را بر زبان میآورد که نوعی مبارزه برای حفظ موقعیتش است.ناموفقیت این فیلم در به تصویر کشیدن آن روابط پیچیده که وعدهاش را داده بود، حقیقتاً مخاطبان را ناامید کرد.
همانگونه که یک سرباز از فضای آن زندانها چنین میگوید: "ما فقط برای مراقبت از چند انسان ترسو به آنجا رفته بودیم"، حقیقتاً هیچ شانسی برای فرار از آنجا یا شورش کردن بر علیه سربازان در گوانتانامو وجود ندارد.سَتلر به طور پیوسته پایش را از فیلمنامه فراتر میگذارد و چیزهایی را به تصویر میکشد که قرار نبوده به تصویر کشیده شوند، مثلاً در صحنههایی اِیمی و دیگر سربازان، مدام در راهروهای به ظاهر بیانتهای زندان این سمت و آن سمت میروند و تک تک سلولها را زیر نظر میگیرند، تا جایی که مخاطب با خود میگوید یک قاتل سریالی هم به این مقدار مراقبت نیازی ندارد.این فیلم یک اعلامیهی سرسخت از وضعیت افرادی است که به اشتباه دست به ارتکاب عملی میزنند، البته خود فیلم هم گمراه شده و نتوانسته آن را به درستی به تصویر بکشد.
مترجم:دانیال دهقانی
منبع: سایت نقد فارسی